طی یک هفته، نرخ دلار از حدود ۹۴ هزار به بالای ۱۰۱ هزار تومان رسید و درهم امارات نیز با رشد خود سیگنال صعودی به بازار فرستاد. در همین حال، نرخهای رسمی همچنان فاصلهای بیش از ۳۰ درصد با بازار آزاد دارند و این شکاف انگیزه آربیتراژ و سفتهبازی را تقویت کرده است. همزمانی این تحولات با افزایش تقاضای فصلی ارز برای سفرهای خارجی، بهویژه ایام اربعین، فشار مضاعفی بر بازار وارد کرد.
اما واقعیت آن است که جهش اخیر تنها به تقاضای مسافرتی محدود نمیشود و ریشههای عمیقتری دارد. رشد بیمهار نقدینگی و تورم، سرمایههای سرگردان را به سمت بازار ارز سوق داده است. کاهش عرضه ارز ناشی از تحریمها و بازگشت ناقص درآمدهای نفتی و پتروشیمی، قدرت بانک مرکزی در تأمین نیازهای واقعی را کاهش داده است. در کنار این عوامل، تنشهای سیاسی و نبود اعتماد به سیاستهای ارزی دولت باعث شده فعالان اقتصادی ترجیح دهند داراییهای ریالی خود را به ارز سخت تبدیل کنند.
پیامد چنین شرایطی برای زندگی روزمره مردم کاملاً ملموس است. هر جهش ارزی به سرعت در قیمت کالاهای اساسی، دارو و نهادههای تولیدی بازتاب پیدا میکند و دلاریزهشدن بازارهایی چون مسکن و خودرو شدت بیشتری میگیرد. فشار تورمی بیشتر بر دوش حقوقبگیران و طبقات متوسط و پایین جامعه خواهد بود و شکاف طبقاتی عمیقتر میشود.
چشمانداز پیشروی بازار ارز نیز روشن نیست. اگر مداخلات بانک مرکزی مؤثر واقع شود و ثباتی نسبی در منطقه برقرار بماند، امکان بازگشت دلار به زیر صد هزار تومان وجود دارد. در حالت میانه، تداوم وضعیت فعلی نرخ را در محدوده صد تا ۱۱۰ هزار تومان نگه خواهد داشت. اما در صورت تشدید تحریمها یا وقوع تنش امنیتی جدی، باید انتظار جهشی دوباره و حرکت به سمت سطوح بالاتر از ۱۲۰ هزار تومان را داشت.
بازار ارز در ایران دیگر صرفاً یک متغیر مالی نیست؛ بلکه به شاخصی از روان جمعی و اعتماد عمومی تبدیل شده است. تجربه نشان داده که سرکوب مقطعی نرخ، بدون اصلاحات بنیادین در حوزه بودجه، نظام بانکی و روابط خارجی، تنها بروز بحران را به تعویق میاندازد. اگر راهکاری پایدار مدنظر است، باید در بازگشت اعتماد و اصلاح حکمرانی اقتصادی جستوجو کرد. دلار امروز فقط «شاخص اقتصاد» نیست؛ آینه جامعه است.